چشمان تو یادم داد فریاد کشیدن را
تا قله به سر رفتن از کـــوه پریدن را
اصرار نکن بانو این پیچ و خم وحشی
در مسخره پیچانده رویای رسیدن را
تا شوق سخن رویید رگبار سکوت آمد
تا در تن خود گیــرد گلــــواژه گزیدن را
با اینکه دهانها را ایمان و قسم بسته
از گوش کــــه میگیرد آیات شنیدن را
تا بوده همین بوده از کاسهی هم خوردیم
در ما ابدی کـــردند آییــــن چریدن را
من داس تو را خوردم احساس مرا خوردی
بیرون نکشاندیم از خود حس جویدن را
باید کـــه ز سر گیرد در حـول و ولا قلبت
در قل قل خون بمبم در سینه طپیدن را
وقت است غزل دیگر از قافیه برگردی
تصویر کسی باشی از درد کشیدن را
مفعول و مفاعیلن ای اسب غزل هی هی
باید کـــه بــــه هم ریــزی اوزان تتن تن را
از سُم سُم ِسُم کوبم دنیا ضربان میزد
بستند بـــه بازویـــم بازوی فلاخـــن را
در ذهن پلیدش زن هر لحظه در این نیت
بالا بزند دائــــم آن دامن ساتــــن را
با دود دو تــا سیگار آینده کدر میشد
آورد کنار تخت نی نامه و سوسن را
حالا سه نفـــر هرزه با هر چه که نامشروع
هی شعر به هم دادند ! آن جنس مدون را
تصویر بدی دارد آن نیمهی لخت عشق
از بستر خود کم کرد اندازهی یک زن را
در مصـــرع پایانـــی از قلـــه صدا بارید
بنشین
و
تماشا
کن
از
کوه
پریدن
را
شاعر علی رضا آذر
زندگی یک چمدان است که می آوریش
بار و بندیل سبک می کنی و می بریش
خودکشی،مرگ قشنگی که به آن دل بستم
دسته کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم
گاه و بیگاه پُر از پنجره های خطرم
به سَرم می زند این مرتبه حتما بپرم
گاه و بیگاه شقیقه ست و تفنگی که منم
قرص ماهی که تو باشی و پلنگی که منم
چمدان دست تو و ترس به چشمان من است
این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است
قبل رفتن دو سه خط فحش بده،داد بکش
هی تکانم بده،نفرین کن و فریاد بکش
علی رضا آذر
من همون آدم قبلم ... با همون عشق قدیمی
با همون زخمای کهنه ... با همون لحن صمیمی
من همون آدم قبلم ... تو عوض شدی که دیگه
حرفت و دلت یکی نیست ... هر کدوم یه چیزی میگه
از همون روزای اول ... راهمون از هم جدا بود
اون همه دیوونه بازی ... اشتباه بود، اشتباه بود
این همه وقته گذشته ... با هم آشنا نمی شیم
نمی دونم، نمی فهمم ... ما چرا جدا نمی شیم
من همون آدم قبلم ... تو عوض شدی، بریدی
پای حرفمون نموندی ... رفتی پاتو پس کشیدی
رد پاتو که گرفتم ... چه چیزایی که ندیدم
از تو با هر کی که گفتم ... نمی دونی چی شنیدم
توی چشم هم یه بارم ... خوب و محترم نبودیم
هر کی کار خودشو کرد ... ما حریف هم نبودیم
این همه وقته گذشته ... با هم آشنا نمی شیم
نمی دونم، نمی فهمم ... ما چرا جدا نمی شیم
.: Weblog Themes By Pichak :.